سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
زندگی با عشق شیرین تر است 
قالب وبلاگ
دختر: دوست دختر جديدت خوشگله (در ذهنش مي گويد: آيا واقعا از من خوشگلتره) پسر: آره خوشگله ...!! (در ذهنش: اما تو هنوز زيباترين دختري هستي كه ميشناسم) دختر: شنيدم دختر شوخ طبع و جالبيه (درست اون چيزي كه من نبودم) پسر: آره همينطوره (اما در مقايسه با تو، اون دختر هيچي نيست) دختر: خب پس اميدوارم ... شما دو تا با هم بمونين (اتفاقي كه براي ما رخ نداد) پسر: منم برات آرزوي خوشبختي دارم (چرا اين پايان رابطه ما شد ...؟؟؟) دختر: خب ... من ديگه بايد برم ... (قبل از اينكه گريه م بگيره) پسر: آره منم همينطور ... (اميدوارم گريه نكني) دختر: خدافظ (هنوزم دوست دارم و دلم برات تنگ ميشه) پسر:باشه خدافظ... (هیچ وقت عشقت از قلبم بیرون نمیره ...هرگز) لعنت به غ...ر...و...ر
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, ] [ 15:44 ] [ آرش جووون ] [ ]

ز آن نامه ای که دادی و ز آن شکوه های تلخ
تا نیمه شب به یاد تو چشمم نخفته است
ای مایه ی امید من ... ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است
شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه ی من راز گو شود
بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم
تا بر گذشته می نگرم عشق خویش را
چون آفتاب گمشده می آورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
« این شهر .... غیر رنجش یارم به من چه داد ؟ »
این درد را چه سان به دل خود نهان کنم ؟
آن دم که قلبم از تو به سختی رمیده است
آن شعرها که روح تو را رنج می دهد
فریادهای یک دل محنت کشیده است
گفتم قفس ! ... ولی چه بگویم که پیش از این
آگاهی از دورویی مردم مرا نبود
دردا که این جهان فریبای پر ز راز
با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود
کنون منم که خسته ز دام فریب و مکر
بار دگر به کنج قفس ! رو نموده ام
بگشای در که در همه دوران عمر خود
جز پشت میله های قفس خوش نبوده ام
پای مرا دوباره به زنجیرها ببند
تا فتنه و فریب ز پایم نیفکند
تا دست پر ز قدرت امیال رنگ رنگ
بندی دگر دوباره به پایم نیفکند


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 23 آذر 1392برچسب:, ] [ 22:24 ] [ آرش جووون ] [ ]

سلام دوستان عزیز

خوش اومدین

این مطلب از نظرم خیلی زیبا اومد واسه همینم گذاشتمش

فقط چون عجله ای گذاشتمش وقت نکردم بعضی جاهاشو سانسور کنم.شما به بزرگی خودتون ببخشید.واسه همینم که بی ادبی نشه میذارم مخصوص اعضا بخونن که بچه های خودمونن و باهاشون راحت تریم.عضو بشید ومطلبو بخونید .واقعا قشنگه

واسه خوندنش برید

ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 13 فروردين 1387برچسب:, ] [ 2:31 ] [ آرش جووون ] [ ]

بی حوصله ام

 


دست خودم نیست

 


کمی دلتنگ فردایم

 


فردایی

 


که تومی آیی

 


شاید

 


من نباشم 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, ] [ 12:34 ] [ آرش جووون ] [ ]

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 7 اسفند 1398برچسب:, ] [ 13:28 ] [ آرش جووون ] [ ]

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

 بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟  گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 5 اسفند 1387برچسب:, ] [ 17:25 ] [ آرش جووون ] [ ]

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟

من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم

ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

,
همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،


بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت


پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم

اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟


نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

عشق واقعی هیچوقت نمی میره

این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره

عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم"

ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم"


"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1398برچسب:, ] [ 16:34 ] [ آرش جووون ] [ ]

وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی     حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی           رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه            فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی             خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم              امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو            فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی        حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات              به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری              تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره            حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر            امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی          بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی         رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن           دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس ت بدن
حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن             کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت         مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت
وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری           دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه            به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی        غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ         عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ
حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی            پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی
حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن          پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی           نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 3 ارديبهشت 1387برچسب:, ] [ 3:52 ] [ آرش جووون ] [ ]

 دلم تنگ است آری تنگ


  ولی دل تنگ باید بود


  زمانی که ببینی یار را اما نبینی خنده ی زیباوروح آسود


 چرا افسرده باید بود این زیبای هستی بخش


 چرا دیگرنمیگذارید بنشیند بر لبهای این تنها حریم پاک یک لبخند


 نگاهش سردو بی روح است


 قدم هایش به سوی من


 ز ترس دیدن یک آشنای دشمنین سیرت


سراید وحشتین آهنگ


چرا کوتاه لبخند کمین وارش به دور از این همه تحدید


بیاندازد حریم آبرویش را همی در بند


دلم تنگ است آری تنگ
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 29 فروردين 1387برچسب:, ] [ 3:49 ] [ آرش جووون ] [ ]

سیب


تـــــوبــه مـــن خندیدی ونمیدانستی


مـــن به چه دلهره از باغـــچه همســـایه




  ســــیب رادزدیدم!



باغبــــان ازپی مــــن تنددوید


ســــیب دندان زده را دست تودید


غضب آلــــود به من کردنـــگاه


ســـیب دندان زده ازدســت توافتادبه خــــاک


وتـــورفتــی وهنـــوزسالهــــاست


که درگـــوش من آرام?آرام


خش خش گام توتکرارکنان میدهدآزارم


ومن اندیشه کــنان


غرق این پنــــدارنم


 که چراباغچه کوچک مــاســـیب نداشت.... .


 


پاسخ


 


مـــن بــه توخنـــدیدم


چــون کــه میدانســـتم


توبه چه دلهره ایی ازباغچــه همــسایه


ســیب رادزدی


پـــدرم ازپـــی توتنددوید


ونمـــیدانستی باغــبان باغــچه همسایه


پـــدرپـــیرمـــن است.


مـــن به توخنـــدیدم


تاکـــه باخــنده به تــوپـــاسخ عشق تـــوراخالـــصانه بدهم


بـــغض چشـــمان تـــولیـــک


لرزه انداخت به دستان من و


ســــیب دندان زده ازدســت مــــن افتادبــه خـــاک


دل مـــن گفت :بــــرو


چون نمیـــخواست بـــه خاطرسپارد


گریــــه تلخ تـــورا...


ومـــن رفتم وهنوز سالهاست


که درذهـــن من آرام?آرام


حیرت وبغــــض توتکرارکنان


میــــدهدآزارام


ومــــن اندیشه کنان غرق دراین پندارم


کـــه چه میشد


اگـــرباغچه خانـــه ی ما


ســـــیب نداشـــت!!!!!.....
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 2:24 ] [ آرش جووون ] [ ]

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:32 ] [ آرش جووون ] [ ]

اگر كلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست


اگر كلمه دوستت دارم نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست


اگر كلمه دوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست


اگر كلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست


اگر كلمه دوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست


اگر كلمه دوستت دارم كليد زندان من و توست


پس با تمام وجود فرياد ميزنم


  دوستت دارم
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:45 ] [ آرش جووون ] [ ]

گفتی از عشق بنویس... مینویسم از عشق ...

میخواهم از تو بنویسم ... تویی که عزیز دلمی ...

خون تو رگهای منی...اری ... میخواهم از تو بنویسم

از عشق و صداقتت...از شیطانی هایت... از خنده هایت... از صدای دلنشین و نازنینت

از خودت ... از وجودت ... از زیبایی های کلامت...

گفتی از عشق بنویس ... باز نوشتم ...گفتی از غم ننویس...حرفی ندارم

انقدر دوستت دارم ...انقدر عاشقتم...که زندگی بی تو محاله ... عزیزم...

ان قدر دوستت دارم ... که زندگی بی تو برام یه جاده ی کویریه ...

یه قول بده پیش دلم یه وقت نری ... تنها بشم ... اسیر روزگار بشم

بشم یه مریم تنها ...تو اوج انتظار تو یه وقتایی گم و گور بشم...

دلم میخواد تا میتونم ... کنار تو ... به ارامش دل برسم ...

اما میدونی عشق من ...گاهی اوقات دلم شور میزنه... از تنهای های روزگار

از حکمت های روزگار ... از دوری و درد انتظار...

اما میدونی عشق من ... میخوام تا زنده ام ... دوست بدارم ... عاشقت باشم

چون تو مقدسی برام...چون که عزیز دلمی..............
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:43 ] [ آرش جووون ] [ ]

زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندندانها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند

زن جوان: یواشتر برو من می ترسم

مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!

زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم

مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری

زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی

مرد جوان: مرا محکم بگیر 

زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟

مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه

روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.

در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی. عشقی زیبــــــــــــــــــــــــــــــــــــا


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, ] [ 3:48 ] [ آرش جووون ] [ ]

کلبه دلتنگی من گمانم همینجاست کلبه درویشی تو اما بگو کجاست ...

 

درراه رسیدن به تو گیرم که بمیرم // اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم // یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا // افتادم و باید بپذیرم که بمیرم // یا چشم بپوش از من و از خویش برانم // یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم // این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ست // من ساخته از خاک کویرم که بمیرم // خاموش مکن آتش افروخته ام را // بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

 

خاموش سخن گویم پاسخم گو به زبانی که میان من وتوست زندگی را نفسی ارزش غم خورن نیست ، و دلم بس تنگ است بی خیالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آنقدر می خندم که غم از روی رود. بی خبرازحال هم بودن چه سود برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه برسنگ مزارش آب پاشیدن چه سود گرنرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا تاصبح خوابیدن چه سود گرنپرسی حال من تا زنده ام بعد مرگم اشک ونالیدن چه سود چهره تکیده ای که توغبارآینه مرده من برای توچی هستم کوه تنهای تحمل بین ما پل عذابه من خسته پایه پل ای نزدیکی مثل من به من اما خیلی دوری خوب نگام کن یا ببین چهره دردوصبوری کاشکی میشد توبدونی من برای توچی هستم ازتوبیش ازهمه دنیا ازخودم بیش ازتوخستم ببین خستم تنها غروره عصای دستم ازعذاب باتو بودن درسکوت خ

 

شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش . . . من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .

 

تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم . باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت؟؟؟

 

خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

 

سرمايه عمر آدمی يک نفس است اين يک نفس از برای يک همنفس است با هم نفسی گر نفسی بنشينی مجموع حيات عمر این يک نفس است

 

برای من گنجی هستی تو سرشار از بی کرانگی ها تا دریا و شاخه هایش سپید و گسترده و نیلگونی چون زمین به فصل انگور چینان. در این سرزمین٬ از پاها تا پیشانیت٬ پیاده ٬ پیاده ٬ پیاده٬ زندگی ام را سپری خواهم کرد

 

کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پريشا ني نداشت کاش برگ هاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود

 

رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم غیر تو که دور از من دل به هیچ کسی نبستم هم ترانه یاد من باش بی بهانه یاد من باش وقت بیدازی مهتاب عاشقانه یاد من باش

 

خنده ها تکراریست، گریه ها تکراریست من در این تکرارها مانده در بهت و سکوت همه جا غرق سکوت کوچه ها رو به غروب همه جا تاریک است

 

دلم خواهد همه سوزم تو باشي وفا دارم شب و روزم تــــو باشي دلم خواهد اگر ياري گزينــم كه با او دل به دل دوزم تو باشي

 

باز باران ! باز باران! نه نگویید با ترانه! میسرایم این ترانه جور دیگر: باز باران بی ترانه دانه دانه می خورد بر بام خانه یادم اید روز باران... پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم میدریدم قلب خود را دور میگشتی تو از من با دو چشم خیس و گریان... می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه زود برگردی به خانه یادت اید؟؟ هستی من! ان دل تو جار می زد این ترانه... باز باران باز می گردم به خانه...

 

شبيه برگ پاييزي ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولي هرگز نخواهي رفت از يادم خداحافظ ، و اين يعني در اندوه تو مي ميرم در اين تنهايي مطلق ، که مي بندد به زنجيرم و بي تو لحظه اي حتي دلم طاقت نمي آرد و برف نا اميدي بر سرم يکريز مي بارد

 


مرا کسی نساخت خدا ساخت نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم کسم خدا بود ، کس بی کسان او بود که مرا ساخت آنچنان که خودش خواست نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم من یک گل بی صاحب بودم مرا از روح خود در آن دمید و ، بر روی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد مرا به خودم واگذاشت ، عاق آسمان !
 

 

کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند فردا / چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا / همین یک لحظه را دریاب که فردا میشوی تنها …

 

هیچ وقت غصه فردا رو نخورید چون فردا غصه خودش رو به همراه داره غم و اندوه هر روز برای همون روز کافیه

 

كاش ميشد هيچ کس تنها نبود کاش ميشد ديدنت رويا نبود گفته بودي با تو مي مانم ولي رفتي و گفتي که اينجا جا نبود ساليان سال تنها مانده ام شايد اين رفتن سزاي من نبود من دعا کردم براي بازگشت دست هاي تو ولي بالا نبود باز هم گفتي که فردا ميرسي کاش روز ديدنت فردا نبود

 

تو دوران مدرسه هفته آخر عيد كه ميشد همه قول وقسم مي خورديم جمعا نيايم مدرسه! فردا كه ميشد همه اومده بودن ببينن كي نيومده. يعني عاشق اون اتحادمون بودم !!

 

هر کس که دوست نداره یا دوست رفیقی نداره جانی ناتوان داره و ناتوانتر از اون کسیه که دوستی رو که داره به رایگان از دست بده


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, ] [ 5:32 ] [ آرش جووون ] [ ]

وقتی کسی حالش بده (:| ، بهش چی بگیم؟ :-/
وقتی کسی حالش بده بهش نگید
ای بابا اینم می گذره ،
نگید درست می شه،
نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش
نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.
براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.
شما در حقیقت باید حرف نزنید. باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید. تو چشم هاش نگاه کنید. براش چایی بریزید
براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.
بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.
پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.
بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید. :-$ don't tell anyone, shh!
.اگه دلش خواست خودش حرف می زنه .................................

.....................
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, ] [ 4:12 ] [ آرش جووون ] [ ]

 

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.






برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, ] [ 17:57 ] [ آرش جووون ] [ ]

سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن  . . .


به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . .

 
به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ، ولی دیگه مال تو نیست . . .                            


..............................

...........

....

..

.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, ] [ 6:23 ] [ آرش جووون ] [ ]


از زندانی پرسیدن از تو تنهاتر کیست؟؟گفت کسی که دلش زندانیه دیگریست

 

 آدم به خدا خیانت کرد! خدا درد آفرید! غم آفرید! تنهایی آفرید! بغض آفرید! ...اما راضی نشد! کمی فکر کرد! و آنگاه عشق آفرید!.................................................

............

..

.

بقیه در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:, ] [ 5:55 ] [ آرش جووون ] [ ]

 

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شِکوه کنم

انگاری کوه غصه ها رو سینه ی من اومده

آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده خنده به ما نیوخده 

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم توو روزگار بی کسی یه عمرِ که دربه درم 

حتی صدای نفسم میگه توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم

دلم گرفته آسمون یه کم منو حوصله کن

نگو که ازاین روزگار یه خرده کمتر گله کن  

منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم برگه ی تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم

آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:22 ] [ آرش جووون ] [ ]

* ولنتاین یا همان روز عشاق هر ساله در سراسر جهان در 14 فوریه برابر با 25 بهمن جشن گرفته میشود و.........

سنبل های ولنتاین..............

کار ها و هدایای این روز و...................


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:19 ] [ آرش جووون ] [ ]

پسري يه دختري رو خيلي دوست داشت که توي يه سي دی فروشي کار ميکرد.  

 اما به دخترک در مورد عشقش هيچي نگفت. هر روز به اون فروشگاه ميرفت و يک

 سي دي مي خريد فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از يک ماه پسرک مرد...  

 وقتي دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و  

 اون رو به اتاق پسر برد... دخترک ديد که تمامي سي دي ها باز نشده... دخترک  

گریه کرد و گريه کرد تا مرد... ميدوني چرا گريه ميکرد؟ چون تمام نامه هاي   

عاشقانه اش رو توي جعبه سي دي ميگذاشت و به پسرک ميداد .

خبری از یک دوست شنیدم و بعد این آف بود که بسیار منقلبم کرد .

شاید فردا هیچوقت نیاد و امروز آخرین فرصت باشه برای گفتن دوستت دارم .
 
 
از عزیزانمون این جمله ء تا همیشه خیال نواز ، رو دریغ نکنیم 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:15 ] [ آرش جووون ] [ ]

 

دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم

شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین

 

تلنگری می شکند  

می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم 

که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم 

فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام 

دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم 

کاش می شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم 

عجین کرد 

بغض کهنه ای گلویم را آزارد 

نفرین به بودن وقتی با درد همراست 

ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:13 ] [ آرش جووون ] [ ]


 

یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم


وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر


 تنها بشم . سریع از کنار مرداب دور شدم. حالاوقتی

 
 که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می


گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر

 
مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده


امیدوارم همه مثل گل نیلوفر باشن

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:9 ] [ آرش جووون ] [ ]

 

نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه

 
چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه

 
سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه

 
آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه
 

لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه

 
رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه

 
چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه

 
اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:1 ] [ آرش جووون ] [ ]

دو دوست همسفر شده بودند از کوهها و دشتها گذشتند تا به جنگلی پر درخت رسیدند کمی که در جنگل پیش رفتند صدای خرناس یک خرس قهوه ایی بزرگ را شنیدند صدا آنقدر نزدیک بود که آن دو همسفر از ترس گیج شده بودند یکی از دوستان از درختی بالا رفت بدون توجه به دوستش و اینکه چه عاقبتی در انتظار اوست دوست دیگر که دید تنهاست خود را بر زمین انداخت چون شنیده بود خرس ها با مردگان کاری ندارند.

 

 

خرس که نزدیک شد سرش را نزدیک صورت مسافر بخت برگشته روی زمین کرد و چون او را بی حرکت دید پس از کمی خیره شدن به او راهش را گرفت و رفت .
دوست بالای درخت پایین آمد و به دوستش که نشسته بود گفت آن خرس به تو چه گفت ، چون دیدم در نزدیکی گوشت دهانش را تکان می دهد . دوست دیگر گفت : خرس به من گفت : با دوستی همسفر شو که پشتیبان و یاورت باشد نه آنکه تا ترسید رهایت کند . به قول حکیم ارد بزرگ : <<دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست ، از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی است>>

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1386برچسب:, ] [ 1:57 ] [ آرش جووون ] [ ]

 يادتون باشه که دل، تخته ســـياه نيست که هر کي اومد روش بنويسه و هر کس هم رفت بشه اسمشو پاک کرد.

 

  

چه موجود عجیبی است این انسان وقتی صدایش می کنی، نمی شنود وقتی به دنبالش می روی، نمی بیند وقتی دوستش داری، به فکرت نیست اما ، وقتی می شنود، که دیگر صدایت گرفته وقتی می بیند، که خسته در راه افتاده ای وقتی به فکرت هست، که دیگر نیستی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:55 ] [ آرش جووون ] [ ]

وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحظه ای آرامشم
همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است
گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر....
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته
دیگر کسی به سراغ من نمی آید
تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده
دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم
هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم
کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ....
خیلی دلم گرفته....
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد...
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند...
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم...
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد
نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم
اینک دارم با خودم درد دل میکنم...
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ،
حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را
حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را....
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست
میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 1:53 ] [ آرش جووون ] [ ]

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد... پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود....

ادامه مطلبو بخون

پشیمون نمیشی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 8 بهمن 1398برچسب:, ] [ 15:14 ] [ آرش جووون ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

اندکی صبر...... سحر نزدیک است
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان arashjooon و آدرس arashjooon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 16
بازدید کل : 27665
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1

Alternative content