سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت زندگی با عشق شیرین تر است
|
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندندانها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند زن جوان: یواشتر برو من می ترسم مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی مرد جوان: مرا محکم بگیر زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟ مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی. عشقی زیبــــــــــــــــــــــــــــــــــــا موضوعات مرتبط: برچسبها: کلبه دلتنگی من گمانم همینجاست کلبه درویشی تو اما بگو کجاست ...
درراه رسیدن به تو گیرم که بمیرم // اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم // یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا // افتادم و باید بپذیرم که بمیرم // یا چشم بپوش از من و از خویش برانم // یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم // این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ست // من ساخته از خاک کویرم که بمیرم // خاموش مکن آتش افروخته ام را // بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
خاموش سخن گویم پاسخم گو به زبانی که میان من وتوست زندگی را نفسی ارزش غم خورن نیست ، و دلم بس تنگ است بی خیالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آنقدر می خندم که غم از روی رود. بی خبرازحال هم بودن چه سود برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه برسنگ مزارش آب پاشیدن چه سود گرنرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا تاصبح خوابیدن چه سود گرنپرسی حال من تا زنده ام بعد مرگم اشک ونالیدن چه سود چهره تکیده ای که توغبارآینه مرده من برای توچی هستم کوه تنهای تحمل بین ما پل عذابه من خسته پایه پل ای نزدیکی مثل من به من اما خیلی دوری خوب نگام کن یا ببین چهره دردوصبوری کاشکی میشد توبدونی من برای توچی هستم ازتوبیش ازهمه دنیا ازخودم بیش ازتوخستم ببین خستم تنها غروره عصای دستم ازعذاب باتو بودن درسکوت خ
شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش . . . من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .
تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم . باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت؟؟؟
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
سرمايه عمر آدمی يک نفس است اين يک نفس از برای يک همنفس است با هم نفسی گر نفسی بنشينی مجموع حيات عمر این يک نفس است
برای من گنجی هستی تو سرشار از بی کرانگی ها تا دریا و شاخه هایش سپید و گسترده و نیلگونی چون زمین به فصل انگور چینان. در این سرزمین٬ از پاها تا پیشانیت٬ پیاده ٬ پیاده ٬ پیاده٬ زندگی ام را سپری خواهم کرد
کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پريشا ني نداشت کاش برگ هاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود
رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم غیر تو که دور از من دل به هیچ کسی نبستم هم ترانه یاد من باش بی بهانه یاد من باش وقت بیدازی مهتاب عاشقانه یاد من باش
خنده ها تکراریست، گریه ها تکراریست من در این تکرارها مانده در بهت و سکوت همه جا غرق سکوت کوچه ها رو به غروب همه جا تاریک است
دلم خواهد همه سوزم تو باشي وفا دارم شب و روزم تــــو باشي دلم خواهد اگر ياري گزينــم كه با او دل به دل دوزم تو باشي
باز باران ! باز باران! نه نگویید با ترانه! میسرایم این ترانه جور دیگر: باز باران بی ترانه دانه دانه می خورد بر بام خانه یادم اید روز باران... پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم میدریدم قلب خود را دور میگشتی تو از من با دو چشم خیس و گریان... می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه زود برگردی به خانه یادت اید؟؟ هستی من! ان دل تو جار می زد این ترانه... باز باران باز می گردم به خانه...
شبيه برگ پاييزي ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولي هرگز نخواهي رفت از يادم خداحافظ ، و اين يعني در اندوه تو مي ميرم در اين تنهايي مطلق ، که مي بندد به زنجيرم و بي تو لحظه اي حتي دلم طاقت نمي آرد و برف نا اميدي بر سرم يکريز مي بارد
کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند فردا / چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا / همین یک لحظه را دریاب که فردا میشوی تنها …
هیچ وقت غصه فردا رو نخورید چون فردا غصه خودش رو به همراه داره غم و اندوه هر روز برای همون روز کافیه
كاش ميشد هيچ کس تنها نبود کاش ميشد ديدنت رويا نبود گفته بودي با تو مي مانم ولي رفتي و گفتي که اينجا جا نبود ساليان سال تنها مانده ام شايد اين رفتن سزاي من نبود من دعا کردم براي بازگشت دست هاي تو ولي بالا نبود باز هم گفتي که فردا ميرسي کاش روز ديدنت فردا نبود
تو دوران مدرسه هفته آخر عيد كه ميشد همه قول وقسم مي خورديم جمعا نيايم مدرسه! فردا كه ميشد همه اومده بودن ببينن كي نيومده. يعني عاشق اون اتحادمون بودم !!
هر کس که دوست نداره یا دوست رفیقی نداره جانی ناتوان داره و ناتوانتر از اون کسیه که دوستی رو که داره به رایگان از دست بده موضوعات مرتبط: برچسبها: وقتی کسی حالش بده (:| ، بهش چی بگیم؟ :-/ ..................... موضوعات مرتبط: برچسبها: یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ موضوعات مرتبط: برچسبها:
سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . .
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
آدم به خدا خیانت کرد! خدا درد آفرید! غم آفرید! تنهایی آفرید! بغض آفرید! ...اما راضی نشد! کمی فکر کرد! و آنگاه عشق آفرید!................................................. ............ .. . بقیه در ادامه مطلب موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب يادتون باشه که دل، تخته ســـياه نيست که هر کي اومد روش بنويسه و هر کس هم رفت بشه اسمشو پاک کرد.
چه موجود عجیبی است این انسان وقتی صدایش می کنی، نمی شنود وقتی به دنبالش می روی، نمی بیند وقتی دوستش داری، به فکرت نیست اما ، وقتی می شنود، که دیگر صدایت گرفته وقتی می بیند، که خسته در راه افتاده ای وقتی به فکرت هست، که دیگر نیستی موضوعات مرتبط: برچسبها: وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر موضوعات مرتبط: برچسبها:
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شِکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه ی من اومده آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده خنده به ما نیوخده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم توو روزگار بی کسی یه عمرِ که دربه درم
حتی صدای نفسم میگه توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم دلم گرفته آسمون یه کم منو حوصله کن نگو که ازاین روزگار یه خرده کمتر گله کن
منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم برگه ی تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن موضوعات مرتبط: برچسبها: * ولنتاین یا همان روز عشاق هر ساله در سراسر جهان در 14 فوریه برابر با 25 بهمن جشن گرفته میشود و......... سنبل های ولنتاین.............. کار ها و هدایای این روز و................... موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |